دینا / حقوقی / سایر موضوعات حقوقی / اصل استصحاب

اصل استصحاب

ارتباط با ما

درصورتی که برای مشاوره در تمامی زمینه های ذکر شده در سایت، به دانش چندین ساله ما در این زمینه نیاز داشتید می توانید با شماره تلفن 9099075303 ( تماس با تلفن ثابت از سراسر کشور و به ازای هر دقیقه 290000 ریال ) در ارتباط باشید. سایت مشاوره دینا یک مرکز خصوصی و غیرانتفاعی است و به هیچ ارگان دولتی و خصوصی دیگر اعم از قوه قضاییه ، کانون وکلا ، کانون کارشناسان رسمی دادگستری و .... هیچگونه وابستگی ندارد.
جهت ارئه انتقادات، پیشنهادات و شکایات با شماره تلفن 54787900-021 تماس حاصل فرمایید.

logo-samandehi

تمامی حقوق این سایت متعلق به دینا می باشد ©

تماس از کل کشور : ۳ ۰ ۳ ۵ ۷ ۰ ۹ ۹ ۰ ۹
همه روزه حتی ایام تعطیل از :  ۸ صبح   الی ۱  شب

اصل استصحاب به معنی، حکم به بقا وضعیتی است که قبلا نسبت به آن، یقین وجود داشته است. در این حالت، فرد به وجود حالتی یقین دارد و بعد نسبت به بقا آن شک می کند. در این زمان با اصل استصحاب، می توان حکم به باقی ماندن وضعیت سابق داد. از شرایط و ارکان اصل استصحاب می توان به تقدم یقین بر شک، وحدت موضوع شک و یقین اشاره نمود.

 

یکی از منابعی که به فقها و حقوقدانان کمک نموده تا به حکم مسائل مختلف دست یابند، استفاده از اصول فقهی می باشد. از آن جایی که قانون ایران، مبتنی بر شریعت نگاشته شده، این اصول می توانند در نگارش مواد آن، بسیار کمک کننده باشند. اصل استصحاب از جمله این اصول می باشد که قانون گذار، در تنظیم مواد قانون به ویژه قانون مدنی، به آن توجه نموده است.

جاری شدن اصل استحصاب، نیازمند وجود یک سری شرایط و ارکان می باشد. در صورت عدم وجود ضوابط مذکور، محلی برای استفاده از این اصل وجود نخواهد داشت. به همین دلیل نیاز است تا افراد، ضمن آگاهی از مفهوم دقیق اصل استصحاب و شرایط و ارکان آن، از تفاوت این اصل با سایر اصول نیز آگاهی پیدا نمایند.

از این رو، در ادامه مقاله حاضر، قصد داریم، پس از پاسخ به این پرسش که اصل استصحاب چیست و شرایط و ارکان اجرای آن چه می باشد؛ به اصل استصحاب در اصول فقه و قانون مدنی بپردازیم. سپس در خصوص مثال های حقوقی این اصل صحبت خواهیم کرد و تفاوت اصل استصحاب با اصل عدم و برائت ارائه خواهد شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، با ما همراه باشید.

اصل استصحاب در اصول فقه و قانون مدنی

اصل استصحاب یکی از اصولی است که در علم فقه و حقوق مطرح می شود. این اصل به فقها و من جمله حقوقدانان کمک می نماید که حکم مسائل مختلف را استخراج نموده و قوانین مرتبط با آن را تنظیم کنند. سوالی که ممکن است در ذهن برخی افراد مطرح شود این است که، ماهیت اصل استصحاب چیست و تعریف آن چه می باشد.

 

در پاسخ به این پرسش می توان بیان داشت که اصل استصحاب، به معنای حکم به باقی ماندن وضعیتی است که قبلا نسبت به آن، یقین وجود داشته است. به عبارت دیگر اگر فرد، نسبت به حالتی یقین داشته است و مدتی بعد، دچار تردید شود که آیا حالت سابق همچنان به قوت خود باقی است یا خیر، می تواند به اصل استصحاب مراجعه نماید و فرض را بر باقی ماندن حالت سابق گذارد.

 

این اصل در صدور برخی از مواد قانون نیز، به کار گرفته شده است. برای مثال، در ماده 879 قانون مدنی، این طور بیان شده است که: «اگر بین وراث غایب مفقود الاثری باشد، سهم او کنار گذارده می شود تا حال او معلوم شود.» در این ماده، چون قبلا یقین وجود داشته که فرد غائب زنده بوده و حالا شک پیش آمده که آیا هم چنان زنده است یا خیر، فرض بر این گذاشته می شود که زنده است و سهم او باید نگه داشته شود.

 

اصل استصحاب در اصول فقه و قانون مدنی

اصل استصحاب یکی از اصولی است که در علم فقه و حقوق مطرح می شود. این اصل به فقها و من جمله حقوقدانان کمک می نماید که حکم مسائل مختلف را استخراج نموده و قوانین مرتبط با آن را تنظیم کنند. سوالی که ممکن است در ذهن برخی افراد مطرح شود این است که، ماهیت اصل استصحاب چیست و تعریف آن چه می باشد.

 

در پاسخ به این پرسش می توان بیان داشت که اصل استصحاب، به معنای حکم به باقی ماندن وضعیتی است که قبلا نسبت به آن، یقین وجود داشته است. به عبارت دیگر اگر فرد، نسبت به حالتی یقین داشته است و مدتی بعد، دچار تردید شود که آیا حالت سابق همچنان به قوت خود باقی است یا خیر، می تواند به اصل استصحاب مراجعه نماید و فرض را بر باقی ماندن حالت سابق گذارد.

 

این اصل در صدور برخی از مواد قانون نیز، به کار گرفته شده است. برای مثال، در ماده 879 قانون مدنی، این طور بیان شده است که: «اگر بین وراث غایب مفقود الاثری باشد، سهم او کنار گذارده می شود تا حال او معلوم شود.» در این ماده، چون قبلا یقین وجود داشته که فرد غائب زنده بوده و حالا شک پیش آمده که آیا هم چنان زنده است یا خیر، فرض بر این گذاشته می شود که زنده است و سهم او باید نگه داشته شود.

 

اصل استصحاب در اصول فقه و قانون مدنی

اصل استصحاب یکی از اصولی است که در علم فقه و حقوق مطرح می شود. این اصل به فقها و من جمله حقوقدانان کمک می نماید که حکم مسائل مختلف را استخراج نموده و قوانین مرتبط با آن را تنظیم کنند. سوالی که ممکن است در ذهن برخی افراد مطرح شود این است که، ماهیت اصل استصحاب چیست و تعریف آن چه می باشد.

 

در پاسخ به این پرسش می توان بیان داشت که اصل استصحاب، به معنای حکم به باقی ماندن وضعیتی است که قبلا نسبت به آن، یقین وجود داشته است. به عبارت دیگر اگر فرد، نسبت به حالتی یقین داشته است و مدتی بعد، دچار تردید شود که آیا حالت سابق همچنان به قوت خود باقی است یا خیر، می تواند به اصل استصحاب مراجعه نماید و فرض را بر باقی ماندن حالت سابق گذارد.

 

این اصل در صدور برخی از مواد قانون نیز، به کار گرفته شده است. برای مثال، در ماده 879 قانون مدنی، این طور بیان شده است که: «اگر بین وراث غایب مفقود الاثری باشد، سهم او کنار گذارده می شود تا حال او معلوم شود.» در این ماده، چون قبلا یقین وجود داشته که فرد غائب زنده بوده و حالا شک پیش آمده که آیا هم چنان زنده است یا خیر، فرض بر این گذاشته می شود که زنده است و سهم او باید نگه داشته شود.

 

 

مثال های حقوقی اصل استصحاب

در قسمت های گذشته، پیرامون تعریف، شرایط و ارکان اصل استصحاب توضیحاتی ارائه گردید و بیان شد که اصل استصحاب در برخی مواد قانونی، به خصوص حقوق مدنی نیز به کار گرفته شده است. به منظور آشنایی افراد با این موارد، در این بخش، تعدادی از مثال های حقوقی اصل استصحاب ارائه شده است.

 

یکی از مثال های حقوقی اصل استصحاب ماده 879 قانون مدنی می باشد. بنابر این ماده، «اگر بین وراث غایب مفقود الاثری باشد، سهم او کنار گذارده می شود تا حال او معلوم شود.» در این ماده، چون قبلا یقین وجود داشته که فرد غائب زنده بوده و حالا شک پیش آمده که آیا هم چنان زنده است یا خیر، فرض بر این گذاشته می شود که زنده است و سهم او باید نگه داشته شود.

 

مثال دیگر جاری شدن اصل استصحاب، در ماده 198 قانون آیین دادرسی مدنی ارائه شده است. بنابر این ماده، در صورتی که حق یا دینی بر عهده کسی ثابت شد، اصل بر بقای آن است، مگر این که خلاف آن ثابت شود. این ماده به این امر دلالت دارد، در جایی که یقین حاصل شود، دینی وجود دارد و مدتی بعد شک به وجود آید که آیا دین به قوت خود باقی است یا خیر، حکم به بقا دین می شود.

 

 

تفاوت اصل استصحاب با اصل عدم و برائت

اصل استصحاب یک از اصول فقهی بوده و در کنار آن، اصل های دیگری نیز در علم فقه وجود دارد که از جمله آن می توان به اصل عدم و اصل برائت اشاره نمود. یکی از سوالاتی که ممکن است در این میان مطرح شود، این است که تفاوت اصل استصحاب با اصل عدم و برائت چیست و چه وجه تمایزی میان آن ها وجود دارد.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص موضوع دلیل در ادله اثبات دعوی کلیک کنید.

 

در پاسخ به این پرسش، ابتدا می بایست به تعریف اصل عدم و اصل برائت پرداخت. اصل عدم زمانی کاربرد دارد که در وجود چیزى یا اتصاف آن به صفتى، شک وجود داشته باشد که در این صورت، با استفاده از این اصل، می توان حکم به عدم آن شی یا صفت نمود. همچنین، اصل برائت نیز در جایی به کار برده می شود که مکلف در تکلیف خود شک و تردید داشته و نمی داند که آیا الزام به امری شده یا خیر. در چنین مواقعی، اصل برائت جاری شده و این طور برداشت می شود که الزامی وجود ندارد.

 

بنابراین، با توجه به تعاریف فوق، می توان چنین نتیجه گیری کرد که تفاوت اصل استصحاب با اصل عدم و برائت، در وجود یقین سابق است. به این معنی که در اصل استصحاب چون یک یقین پیش از شک وجود دارد، می توان بر اساس همین یقین حکم داد، اما در اصل عدم و برائت هیچ یقین سابقی وجود نداشته و برای فرد تنها، شک در امری پدید آمده است.

 

برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد اصل استصحاب و شرایط و ارکان آن در کانال تلگرام موضوعات حقوقی عضو شوید. کارشناسان مرکز مشاوره حقوقی دینا نیز آماده اند تا با ارائه خدمات مشاوره حقوقی تلفنی دینا به سوالات شما عزیزان پیرامون اصل استصحاب و شرایط و ارکان آن پاسخ دهند.