دینا / کیفری / سایر موضوعات کیفری / واخواهی از دادنامه کیفری

واخواهی از دادنامه کیفری

ارتباط با ما

درصورتی که برای مشاوره در تمامی زمینه های ذکر شده در سایت، به دانش چندین ساله ما در این زمینه نیاز داشتید می توانید با شماره تلفن 9099075303 ( تماس با تلفن ثابت از سراسر کشور و به ازای هر دقیقه 290000 ریال ) در ارتباط باشید. سایت مشاوره دینا یک مرکز خصوصی و غیرانتفاعی است و به هیچ ارگان دولتی و خصوصی دیگر اعم از قوه قضاییه ، کانون وکلا ، کانون کارشناسان رسمی دادگستری و .... هیچگونه وابستگی ندارد.
جهت ارئه انتقادات، پیشنهادات و شکایات با شماره تلفن 54787900-021 تماس حاصل فرمایید.

logo-samandehi

تمامی حقوق این سایت متعلق به دینا می باشد ©

تماس از کل کشور : ۳ ۰ ۳ ۵ ۷ ۰ ۹ ۹ ۰ ۹
همه روزه حتی ایام تعطیل از :  ۸ صبح   الی ۱  شب

اگر محکوم علیه در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نبوده و لایحه هم ارسال نکرده باشد می تواند در مهلت 20 روز از دادنامه کیفری که برای او صادر شده است ، واخواهی کند البته به جز مواردی که محکوم به جرائم حدی شده باشد .

واخواهی از نظر لغوی به معنای اعتراض می باشد و در اصطلاح حقوقی به اعتراض نسبت به شکایتی گفته می شود که محکوم علیه آن غائب باشد یعنی شخصی به صورت غیر حضوری در دادگاه محکوم شده است ، سپس نسبت به آن حکم غیابی در دادگاهی که حکم را صادر کرده است ، اعتراضش را مطرح کند . بنابراین بکار بردن این کلمه در مورد احکام حضوری ، بی معنا خواهد بود .

در تعریف دادنامه می توان گفت دادنامه رأی کتبی قاضی نسبت به پرونده حقوقی یا کیفری است که روند رسیدگی به آن تمام شده است . معمولا پس از پایان بررسی ‌های لازم درمورد پرونده ‌های قضایی یک رأی قضایی از طرف قاضی اعلام می شود و پس از‌ آن دادنامه صادر می ‌شود .

حال ممکن است برای شخصی که به صورت غیابی در پرونده ای کیفری محکوم شده و برای او دادنامه صادر شده است این سوال پیش بی آید که امکان واخواهی از رای صادره را که توسط دادگاه در دادنامه انشا شده است دارد یا خیر ؟

در این مقاله ضمن تعریف واخواهی از دادنامه کیفری به بیان شرایط و مراحل واخواهی از دادنامه کیفری یا نحوه اعتراض به رای غیابی می پردازیم .

 گفتیم که پس از محاکمه غیابی و محکوم شدن متهم ، برای محکوم‌ علیه غایب ، حق واخواهی ایجاد می‌ شود . حق واخواهی به این معنا است که محکوم‌ علیه رأی غیابی حق دارد با رعایت ترتیبات و تشریفات قانونی به رأی غیابی اعتراض کند و دادگاه صادرکننده رأی غیابی نیز بر خلاف قاعده فراغ دادرس ، مکلف به رسیدگی مجدد می ‌شود .

 باید توجه داشت که دادگاه صادرکننده رأی غیابی باید در رأی خود به غیابی بودن و حق واخواهی محکوم‌علیه اشاره کند اما اگر اشاره نکند ، رأی را از حالت غیابی بودن خارج نمی کند و معترض را از حق واخواهی رای غیابی محروم نخواهد کرد . چنانچه دادگاه بر اثر اشتباه ، رأی غیابی را حضوری یا بالعکس اعلام کند ، نیز تأثیری در ماهیت امر ندارد .

 در تعریف واخواهی از دادنامه کیفری یا نحوه اعتراض به رای غیابی می توان گفت مطابق با مفاد ماده ۲۱۷ قانون آیین دارسی کیفری ، در تمامی جرایم مربوط به حقوق ‌الناس و نظم عمومی که همان جرایم غیر قابل گذشت می باشند اگر جنبه حق ‌اللهی نداشته باشند ، چنان چه متهم یا وکیل او در جلسه دادگاه حاضر نباشند و لایحه نیز ارسال نکرده باشند ، دادگاه می ‌تواند حکم غیابی صادر کند و متعاقب صدور رای در دادگاه کیفری ، آن فرد محکوم‌ شده نیز می ‌تواند به این حکم غیابی اعتراض کند که این‌‌ همان واخواهی کیفری خواهد بود .

 در دعاوی مربوط به حقوق‌ الله اصولا امکان صدور حکم غیابی وجود ندارد . مثلا در هیچ یک از جرایم حدود الهی نمی ‌توان رای غیابی مبنی بر محکومیت افراد صادر کرد .‌‌ همانطور که می ‌دانیم ۹ جرم حدی در قوانین جزایی ما وجود دارد که عبارت از زنا ، لواط ، تفخیذ ، مساحقه ، قوادی ، قذف ، شرب خمر ، محاربه و افساد فی ‌الارض و در ‌‌نهایت نوع خاصی از سرقت است که سرقت حدی نام دارد .

 البته محاکم کیفری می ‌توانند در خصوص جرایم حق ‌اللهی غیابا حکم برائت متهم را صادر کنند اما غیاباً امکان صدور حکم محکومیت در این دسته از جرایم وجود ندارد . در نتیجه چون هیچ موقع در این جرایم رای به صورت غیابی صادر نخواهد شد پس در این موارد بحث واخواهی از رای صادره هم منتفی خواهد بود .

 در آیین دادرسی کیفری باید به یک نکته مهم دیگر نیز توجه شود و آن این است که حاضر شدن یا نشدن متهم یا وکیل او در مرحله دادسرا و تحقیقات مقدماتی ، ملاک تعیین حضوری بودن یا غیابی بودن حکم صادره از دادگاه نیست . بلکه ملاک حضوری بودن یا غیابی بودن حکم ، حاضر شدن یا حاضر نشدن متهم یا وکیلش در دادگاه است .

 در نتیجه باید میان دادسرا و دادگاه نیز تفاوت قائل شویم . بنابراین اگر متهم در دادسرا حاضر شود اما در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نبوده و وکیل نیز به دادگاه نفرستد و لایحه دفاعیه نیز ارسال نکند ، در این حالت باز هم حکم صادره ، غیابی خواهد بود . در جرایم قابل ‌گذشت آغاز جریان رسیدگی قضایی به پرونده کیفری منوط به آن است که شاکی خصوصی شکایت خود را مطرح کند .

 به این صورت که با تنظیم شکوائیه (شکایت ‌نامه) به مراجع قضایی یعنی دادسرا مراجعه و از این طریق درخواست خود را برای رسیدگی به موضوع مورد ادعای خود به آن ها اعلام کند . در جرایم غیر قابل‌ گذشت نیز بدین ‌نحو است که آغاز و توقف فرایند رسیدگی منوط به طرح شکایت از جانب شاکی خصوصی نیست و دادستان نیز به‌عنوان مدعی‌العموم می‌ تواند تعقیب پرونده‌ کیفری را آغاز کند و آن را برای انجام تحقیقات به بازپرس ارجاع دهد .

 برای محکوم ‏علیه رأی غیابی ، حقی‏ تحت عنوان حق واخواهی وجود دارد تا با اعمال آن بتواند معایب دادرسی غیابی را که‏ امکان ضایع شدن حق متهم را به دنبال دارد ، از بین ببرد . محکوم‏ علیه رأی غیابی می ‏تواند از حق واخواهی خود صرف نظر نموده که در این صورت چنانچه رأی قابل تجدید نظر خواهی‏ باشد ، می‏ تواند از تجدید نظر خواهی استفاده‏ نماید .

 در مرحله واخواهی می‏ توان رأیغیابی را تغییر داد ، اما امکان تشدید رأی غیابی با تفسیر قانون به نفع متهم در تضاد است . در رسیدگی به واخواهی ، چنانچه‏ قاضی تشخیص دهد وقت دادرسی تعیین می شود و طرفین را هم به جلسه دعوت می ‏کند ، اما اگر‏ نیازی به تشکیل جلسه وجود نداشته‏ باشد .

 قاضی می ‏تواند در وقت فوق ‏العاده و بدون‏ حضور طرفین ، رسیدگی به درخواست واخواهی را انجام‏ دهد . 

 

 گفتیم که پس از محاکمه غیابی و محکوم شدن متهم ، برای محکوم‌ علیه غایب ، حق واخواهی ایجاد می‌ شود . حق واخواهی به این معنا است که محکوم‌ علیه رأی غیابی حق دارد با رعایت ترتیبات و تشریفات قانونی به رأی غیابی اعتراض کند و دادگاه صادرکننده رأی غیابی نیز بر خلاف قاعده فراغ دادرس ، مکلف به رسیدگی مجدد می ‌شود .

 باید توجه داشت که دادگاه صادرکننده رأی غیابی باید در رأی خود به غیابی بودن و حق واخواهی محکوم‌علیه اشاره کند اما اگر اشاره نکند ، رأی را از حالت غیابی بودن خارج نمی کند و معترض را از حق واخواهی رای غیابی محروم نخواهد کرد . چنانچه دادگاه بر اثر اشتباه ، رأی غیابی را حضوری یا بالعکس اعلام کند ، نیز تأثیری در ماهیت امر ندارد .

 در تعریف واخواهی از دادنامه کیفری یا نحوه اعتراض به رای غیابی می توان گفت مطابق با مفاد ماده ۲۱۷ قانون آیین دارسی کیفری ، در تمامی جرایم مربوط به حقوق ‌الناس و نظم عمومی که همان جرایم غیر قابل گذشت می باشند اگر جنبه حق ‌اللهی نداشته باشند ، چنان چه متهم یا وکیل او در جلسه دادگاه حاضر نباشند و لایحه نیز ارسال نکرده باشند ، دادگاه می ‌تواند حکم غیابی صادر کند و متعاقب صدور رای در دادگاه کیفری ، آن فرد محکوم‌ شده نیز می ‌تواند به این حکم غیابی اعتراض کند که این‌‌ همان واخواهی کیفری خواهد بود .

 در دعاوی مربوط به حقوق‌ الله اصولا امکان صدور حکم غیابی وجود ندارد . مثلا در هیچ یک از جرایم حدود الهی نمی ‌توان رای غیابی مبنی بر محکومیت افراد صادر کرد .‌‌ همانطور که می ‌دانیم ۹ جرم حدی در قوانین جزایی ما وجود دارد که عبارت از زنا ، لواط ، تفخیذ ، مساحقه ، قوادی ، قذف ، شرب خمر ، محاربه و افساد فی ‌الارض و در ‌‌نهایت نوع خاصی از سرقت است که سرقت حدی نام دارد .

 البته محاکم کیفری می ‌توانند در خصوص جرایم حق ‌اللهی غیابا حکم برائت متهم را صادر کنند اما غیاباً امکان صدور حکم محکومیت در این دسته از جرایم وجود ندارد . در نتیجه چون هیچ موقع در این جرایم رای به صورت غیابی صادر نخواهد شد پس در این موارد بحث واخواهی از رای صادره هم منتفی خواهد بود .

 در آیین دادرسی کیفری باید به یک نکته مهم دیگر نیز توجه شود و آن این است که حاضر شدن یا نشدن متهم یا وکیل او در مرحله دادسرا و تحقیقات مقدماتی ، ملاک تعیین حضوری بودن یا غیابی بودن حکم صادره از دادگاه نیست . بلکه ملاک حضوری بودن یا غیابی بودن حکم ، حاضر شدن یا حاضر نشدن متهم یا وکیلش در دادگاه است .

 در نتیجه باید میان دادسرا و دادگاه نیز تفاوت قائل شویم . بنابراین اگر متهم در دادسرا حاضر شود اما در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نبوده و وکیل نیز به دادگاه نفرستد و لایحه دفاعیه نیز ارسال نکند ، در این حالت باز هم حکم صادره ، غیابی خواهد بود . در جرایم قابل ‌گذشت آغاز جریان رسیدگی قضایی به پرونده کیفری منوط به آن است که شاکی خصوصی شکایت خود را مطرح کند .

 به این صورت که با تنظیم شکوائیه (شکایت ‌نامه) به مراجع قضایی یعنی دادسرا مراجعه و از این طریق درخواست خود را برای رسیدگی به موضوع مورد ادعای خود به آن ها اعلام کند . در جرایم غیر قابل‌ گذشت نیز بدین ‌نحو است که آغاز و توقف فرایند رسیدگی منوط به طرح شکایت از جانب شاکی خصوصی نیست و دادستان نیز به‌عنوان مدعی‌العموم می‌ تواند تعقیب پرونده‌ کیفری را آغاز کند و آن را برای انجام تحقیقات به بازپرس ارجاع دهد .

 برای محکوم ‏علیه رأی غیابی ، حقی‏ تحت عنوان حق واخواهی وجود دارد تا با اعمال آن بتواند معایب دادرسی غیابی را که‏ امکان ضایع شدن حق متهم را به دنبال دارد ، از بین ببرد . محکوم‏ علیه رأی غیابی می ‏تواند از حق واخواهی خود صرف نظر نموده که در این صورت چنانچه رأی قابل تجدید نظر خواهی‏ باشد ، می‏ تواند از تجدید نظر خواهی استفاده‏ نماید .

 در مرحله واخواهی می‏ توان رأیغیابی را تغییر داد ، اما امکان تشدید رأی غیابی با تفسیر قانون به نفع متهم در تضاد است . در رسیدگی به واخواهی ، چنانچه‏ قاضی تشخیص دهد وقت دادرسی تعیین می شود و طرفین را هم به جلسه دعوت می ‏کند ، اما اگر‏ نیازی به تشکیل جلسه وجود نداشته‏ باشد .

 قاضی می ‏تواند در وقت فوق ‏العاده و بدون‏ حضور طرفین ، رسیدگی به درخواست واخواهی را انجام‏ دهد . 

 

 گفتیم که پس از محاکمه غیابی و محکوم شدن متهم ، برای محکوم‌ علیه غایب ، حق واخواهی ایجاد می‌ شود . حق واخواهی به این معنا است که محکوم‌ علیه رأی غیابی حق دارد با رعایت ترتیبات و تشریفات قانونی به رأی غیابی اعتراض کند و دادگاه صادرکننده رأی غیابی نیز بر خلاف قاعده فراغ دادرس ، مکلف به رسیدگی مجدد می ‌شود .

 باید توجه داشت که دادگاه صادرکننده رأی غیابی باید در رأی خود به غیابی بودن و حق واخواهی محکوم‌علیه اشاره کند اما اگر اشاره نکند ، رأی را از حالت غیابی بودن خارج نمی کند و معترض را از حق واخواهی رای غیابی محروم نخواهد کرد . چنانچه دادگاه بر اثر اشتباه ، رأی غیابی را حضوری یا بالعکس اعلام کند ، نیز تأثیری در ماهیت امر ندارد .

 در تعریف واخواهی از دادنامه کیفری یا نحوه اعتراض به رای غیابی می توان گفت مطابق با مفاد ماده ۲۱۷ قانون آیین دارسی کیفری ، در تمامی جرایم مربوط به حقوق ‌الناس و نظم عمومی که همان جرایم غیر قابل گذشت می باشند اگر جنبه حق ‌اللهی نداشته باشند ، چنان چه متهم یا وکیل او در جلسه دادگاه حاضر نباشند و لایحه نیز ارسال نکرده باشند ، دادگاه می ‌تواند حکم غیابی صادر کند و متعاقب صدور رای در دادگاه کیفری ، آن فرد محکوم‌ شده نیز می ‌تواند به این حکم غیابی اعتراض کند که این‌‌ همان واخواهی کیفری خواهد بود .

 در دعاوی مربوط به حقوق‌ الله اصولا امکان صدور حکم غیابی وجود ندارد . مثلا در هیچ یک از جرایم حدود الهی نمی ‌توان رای غیابی مبنی بر محکومیت افراد صادر کرد .‌‌ همانطور که می ‌دانیم ۹ جرم حدی در قوانین جزایی ما وجود دارد که عبارت از زنا ، لواط ، تفخیذ ، مساحقه ، قوادی ، قذف ، شرب خمر ، محاربه و افساد فی ‌الارض و در ‌‌نهایت نوع خاصی از سرقت است که سرقت حدی نام دارد .

 البته محاکم کیفری می ‌توانند در خصوص جرایم حق ‌اللهی غیابا حکم برائت متهم را صادر کنند اما غیاباً امکان صدور حکم محکومیت در این دسته از جرایم وجود ندارد . در نتیجه چون هیچ موقع در این جرایم رای به صورت غیابی صادر نخواهد شد پس در این موارد بحث واخواهی از رای صادره هم منتفی خواهد بود .

 در آیین دادرسی کیفری باید به یک نکته مهم دیگر نیز توجه شود و آن این است که حاضر شدن یا نشدن متهم یا وکیل او در مرحله دادسرا و تحقیقات مقدماتی ، ملاک تعیین حضوری بودن یا غیابی بودن حکم صادره از دادگاه نیست . بلکه ملاک حضوری بودن یا غیابی بودن حکم ، حاضر شدن یا حاضر نشدن متهم یا وکیلش در دادگاه است .

 در نتیجه باید میان دادسرا و دادگاه نیز تفاوت قائل شویم . بنابراین اگر متهم در دادسرا حاضر شود اما در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نبوده و وکیل نیز به دادگاه نفرستد و لایحه دفاعیه نیز ارسال نکند ، در این حالت باز هم حکم صادره ، غیابی خواهد بود . در جرایم قابل ‌گذشت آغاز جریان رسیدگی قضایی به پرونده کیفری منوط به آن است که شاکی خصوصی شکایت خود را مطرح کند .

 به این صورت که با تنظیم شکوائیه (شکایت ‌نامه) به مراجع قضایی یعنی دادسرا مراجعه و از این طریق درخواست خود را برای رسیدگی به موضوع مورد ادعای خود به آن ها اعلام کند . در جرایم غیر قابل‌ گذشت نیز بدین ‌نحو است که آغاز و توقف فرایند رسیدگی منوط به طرح شکایت از جانب شاکی خصوصی نیست و دادستان نیز به‌عنوان مدعی‌العموم می‌ تواند تعقیب پرونده‌ کیفری را آغاز کند و آن را برای انجام تحقیقات به بازپرس ارجاع دهد .

 برای محکوم ‏علیه رأی غیابی ، حقی‏ تحت عنوان حق واخواهی وجود دارد تا با اعمال آن بتواند معایب دادرسی غیابی را که‏ امکان ضایع شدن حق متهم را به دنبال دارد ، از بین ببرد . محکوم‏ علیه رأی غیابی می ‏تواند از حق واخواهی خود صرف نظر نموده که در این صورت چنانچه رأی قابل تجدید نظر خواهی‏ باشد ، می‏ تواند از تجدید نظر خواهی استفاده‏ نماید .

 در مرحله واخواهی می‏ توان رأیغیابی را تغییر داد ، اما امکان تشدید رأی غیابی با تفسیر قانون به نفع متهم در تضاد است . در رسیدگی به واخواهی ، چنانچه‏ قاضی تشخیص دهد وقت دادرسی تعیین می شود و طرفین را هم به جلسه دعوت می ‏کند ، اما اگر‏ نیازی به تشکیل جلسه وجود نداشته‏ باشد .

 قاضی می ‏تواند در وقت فوق ‏العاده و بدون‏ حضور طرفین ، رسیدگی به درخواست واخواهی را انجام‏ دهد .